خبرگزاری بازگشت به نقل از یک سند رسمی مدعی شده که ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، خط فرضی دیورند را به رسمیت شناخته است.
بازگشت مینویسد که یک سند تازه در قندهار نشان میدهد شخصی منسوب به هبتالله آخوندزاده خط دیورند را به رسمیت شناخته و در حکم رسمیاش از واژهٔ «سرحد» برای دیورند استفاده کرده است. این سند که به تاریخ ۱۲ میزان منتشر شده، آورده است: «برای جلوگیری از نفوذ خارجی در اطراف سرحد (خط دیورند) و تأمین نیازهای اولیهٔ ساکنان محل، به ریاست وزیر امور قبایل ملا نورالله نوری یک کمیته تشکیل میشود و وزارت مالیه باید برای آن یک میلیارد افغانی بودجه اختصاص دهد.»
ابهام در واژه سرحد
اما آنچه از محتوای این سند برمیآید، دستور مستقیم مولوی هبتالله و نام بردن از خط فرضی دیورند نیست؛ بلکه این دستور برای وزارت سرحدات، اقوام و قبایل، وزارت مالیه و دیگر وزارتهای مربوطه، جهت تثبیت، استحکامات و اختصاص بودجه برای افراز پوستههای امنیتی به منظور جلوگیری از نفوذ خارجیها خوانده شده است؛ دستوری که ممکن است تمامی مرزهای افغانستان با همسایگان را نیز شامل شود.
حال پرسش اینجا است که چرا مقامات و سیاسیون افغانستان پس از ۱۲۲ سال هنوز این مرز را به رسمیت نمیشناسند و از اعلان مرز رسمی توسط حکومت پاکستان واکنش نشان داده و با حساسیت برخورد میکنند؟ خط دیورند یک مرز ۲۶۴۰ کیلومتری است که در سال ۱۸۹۳ میلادی (زمان امیر عبدالرحمن) بین افغانستان و هند بریتانیایی ترسیم شد و اکنون مرز بین افغانستان و پاکستان است. از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷، دولتهای افغانستان همواره از به رسمیت شناختن رسمی این خط به عنوان مرز بینالمللی خودداری کردهاند و آن را یک خط فرضی یا تحمیلی میدانند که جوامع و خانوادههای قبیلهای پشتون را از هم جدا کرده است. در مقابل، پاکستان آن را یک مرز رسمی و بینالمللی میداند و بر رسمیت آن اصرار دارد.
به رسمیت شناختن یا نشناختن مرز فرضی دیورند توسط طالبان و یا مقامات حکومت قبلی و دیگر سیاسیون در طی بیش از صد سال، از ابعاد و زوایای مختلفی قابل بحث است که ممکن است هم برای افغانستان دارای مزیت و هم دارای ضرر باشند.
مزایایی رسمیت بخشی دیورند
در مزایای این امر میتوان به مزیت در حوزههای (سیاسی و امنیتی، اقتصادی و جهانی) اشاره نمود که در حوزهٔ سیاسی و امنیتی، باعث کاهش تنش با کشور پاکستان شده و پایان دادن به مناقشهٔ تاریخی دیورند میتواند به بهبود روابط دیپلماتیک و کاهش تنشهای مرزی، درگیریها و تبادل آتش منجر شود و همچنین به همکاری بهتر در مبارزه با تروریسم کمک کند.
در حوزهٔ اقتصادی، به افزایش تجارت و ثبات مرزی انجامیده و تثبیت رسمی آن، چارچوب قانونی و باثبات برای تجارت و ترانزیت فراهم میکند و از مسدود شدنهای مکرر مرزها جلوگیری کرده و به توسعهٔ اقتصادی مناطق مرزی یاری میرساند.
اما در عرصهٔ جهانی، مشروعیت بینالمللی به وجود آورده و اکثر کشورهای جهان (از جمله قدرتهای بزرگ مانند آمریکا) دیورند را به عنوان مرز بینالمللی پذیرفتهاند. به رسمیت شناختن آن میتواند به افغانستان در کسب مشروعیت بینالمللی و پایان دادن به اتهاماتی چون «ادعای ارضی» کمک کند.
معایب رسمیت بخشی دیورند
ممکن است هر پدیده بهخودیخود دارای یک بعد؛ یعنی یا فایدهٔ مطلق و یا ضرر مطلق نباشد و این بستگی به نوع عملکرد و چگونگی نگاه ما به آن پدیده دارد که باعث تشخیص مزایا و معایب آن میگردد.
موضوع رسمیتبخشی خط فرضی دیورند از سوی افغانستان همانطوری که دارای مزایایی میباشد، ممکن است دارای معایبی نیز باشد که شاید دلیلی بر حساسیت و واکنش شدید بیشتری از سیاسیون و مقامات حکومت افغانستان در ادوار گذشته و آتش زیر خاکستر در مناسبتهای بینالدول گردیدهاند. بهصورت خلاصه و کلی میتوان به معایب رسمیتبخشی این خط نیز یاد نموده و دامن این بحث را جمع نمود.
یکی از معایب به رسمیت شناختن این خط، در حوزهٔ (حقوقی و تاریخی، قومی و اجتماعی و سیاست داخلی) قابل بحث است که در حوزهٔ حقوقی و تاریخی، با به رسمیت شناختن خط، افغانستان مالکیت ارضی بر مناطق پشتوننشین آن سوی مرز را برای همیشه از دست خواهد داد و داعیهٔ پشتونستان عملاً لغو میشود.
در حوزهٔ قومی و اجتماعی (بیشتر برای پشتونها) باعث گسست قبیلهای و فرهنگی میشود. خط دیورند از میان قبایل پشتون که دارای پیوندهای عمیق خانوادگی، مذهبی و فرهنگی هستند عبور کرده که حصارکشی و رسمی شدن مرز، این گسست و جدایی فیزیکی را دائمی و قانونی میکند و آزادی تردد سنتی مردم مرزی را کاملاً سلب مینماید.
جدای از دو موضوع فوق؛ معایب رسمیتبخشی خط فرضی دیورند در عرصهٔ سیاست داخلی نیز قابل مکث است که باعث ایجاد شکاف داخلی و از دست دادن مشروعیت داخلی میگردد. مسئلهٔ دیورند یک موضوع حیثیتی و تابو در افغانستان است. به رسمیت شناختن آن از سوی هر حکومتی، بهخصوص حکومتهای با پشتوانهٔ قومی، میتواند بهشدت وجههٔ آن حکومت را در داخل افغانستان تضعیف کرده و موجب خشم ملیگرایان و حتی تحریک ناآرامیهای داخلی شود. بسیاری از ناسیونالیستهای پشتون، این مرز را نماد پایان نفوذ و سلطهٔ خود در منطقه میدانند.
برخی از سیاسیون عمدتاً پشتونتبار بر این باورند که موضع مبهم نگه داشتن وضعیت دیورند، همواره به عنوان یک اهرم فشار سیاسی در مقابل پاکستان و مداخلههای منطقهای استفاده شده است. با رسمیت بخشیدن، این اهرم از دست خواهد رفت.
در فرجام کلام، به رسمیت شناختن خط دیورند میتواند ثبات را در روابط با پاکستان به همراه داشته باشد و زمینهساز همکاریهای اقتصادی شود. با این حال، هزینهٔ آن فقدان حقوقی و دائمی بر مناطق مورد ادعا و مهمتر از آن، جدایی قطعی پشتونهای دو طرف خط دیورند است که از نظر فرهنگی و سیاسی برای پشتونهای داخل افغانستان، بسیار سنگین تلقی میشود.
به همین دلیل، مقامات افغانستان در طول تاریخ ترجیح دادهاند با وجود مشکلات مرزی، این خط را رسمی نشناسند و بر «فرضی» بودن آن پافشاری کنند.